دختر و پسری(داستان کوتاه)
... دختر و پسری با سرعت 120 کیلومتر در ساعت سوار بر موتور :
_ دختر: آرومتر من می ترسم!
_ پسر: نه خوش می گذره!
_ دختر: نه نمی گذره ، خواهش می کنم ، خیلی وحشتناکه!!
_ پسر: پس بگو دوسم داری!
_ دختر: باشه ، باشه ، دوستت دارم! ، حالا خواهش می کنم آرومتر!
_ پسر: حالا محکم بغلم کن
( دختر بغلش می کنه )
_ پسر: می تونی کلاه ایمنی منو برداری و بذاری سرت؟! اذیتم میکنه!
... تیتر قسمت حوادث روزنامه های روز بعد:
موتوری با دو سرنشین با سرعت 120 کیلومتر در ساعت به ساختمانی در خیابان مهر برخورد کرد!
این موتور دو سرنشین داشت که تنها یکی از آنها نجات پیدا کرد. از گفته تنها نجات یافته این حادثه چنین به نظر می رسد که: پسری که سوار موتور بوده متوجه می شود ترمز موتور بریده اما نخواسته دختر بفهمد ، در عوض خواسته که یک بار دیگر بشنود که دوست دخترش دوستش دارد : « برای آخرین بار! »
... تاریخ نشان داده که پسرها برای نشان دادن علاقه خود به دخترها از جان نیز می گذرند ولی تجربه ثابت کرده که دخترها نه تنها قدرت و شعور لازم را جهت درک این علاقه و دوست داشتن ندارند بلکه هم چون تعویض لباس به تغییر گزینه های انتخابی خود می پردازند. در واقع در دنیای عشق و دوستی تنها این دختران هستند که تاجر واقعی می باشند. در حقیقت فطرت کالا بینی و نگاه بازاری این مخلوق خداوندی از او موجودی دم دمی مزاج به بار آورده است. ختم کلام اینکه برای قضاوت در میزان علاقمندی یک دختر به یک پسر گذشت زمان بهترین قاضی و راهنماست که متاسفانه پسرها به این امر نه تنها توجه نمی کنند بلکه به جنس زن به عنوان موجودی مقدس و پاک می نگرند ... یادمان باشد که در دنیای عشق و دوست داشتن همیشه بازنده اصلی پسرها هستند چه به خواسته خود برسند و چه نرسند!!
نظرات شما عزیزان: